سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

هفته شانزدهم

سلام جیگر طلای مامان، قربونت بره مامان که داری بزرگ می شی جوجه زرد تپلی خودم واما تغییرات در این هفته : به زودی شما یكی از بهترین لحظات حاملگی را تجربه خواهید كرد: احساس كردن حركت كودكی كه در شكم دارید. برخی از خانمهای حامله این لحظه مهیج را در هفته شانزدهم تجربه می كنند رحم در حال رشد است و بنابرین شکم به سمت بیرون بزرگ می شود.کم کم حاملگی نمایان می شود...   در این هفته جنین 16 هفته ای است. گوشها کمی از سر به سمت بیرون می آیند و چشمها در جای خود فرار می گیرند. در روده مواد زائد تجمع می یابند که شامل سلولهای مرده و مایعات دستگاه گوارش می باشد. این همان ماده ای است که به صورت اولین مدفوع جنین می آید. در سر انگشتهای دست و پا ...
10 تير 1391

بدون عنوان

یه چند وقتیه که بعضی از شبها خوابتو می بینم عزیزم اینقدر توی خوابم که میای نازی که هیچ حدو حساب نداره توی خواب همش باهات بازی می کنم با می بوسمت یا لپتو می کشم صبح که از خواب بیدار می شم همش اینجوریم اینقدر خوشحالم که نمی تونم به کسی نگم چرا خوشحالم یه چند شبی هستش که نمی تونم خوب بخوابم نمی دونم چرا بعد از یکی دوساعتی که می خوابم بعدش همش چشمام بازه توی تاریکی و نمی تونم بخوابم تا دم دمای صبح و اونموقع تازه خوابم می بره و لی باید خیلی زود بیدار شم و بیام سر کار که اونجا هم همش بی حالم و خوابم میاد . نمی دونی چقدر دوست دارم به یه چشم به هم زدنی این چند ماهه هم تموم بشه و تورو بتونم بغل کنم . دیروز قرار بود پدر بیان دنبال من تا با همدی...
7 تير 1391

آخر هفته ای که گذشت

روز چهارشنبه از اداره رفتم خونه و برای شام رفتیم خونه عمو جون ابراهیم و کلی به ما خوش گذشت زن عموی عزیز شما ویدا جون دوباره ما رو شرمنده کرده و یک جفت جوراب خیلی خوشگل زمستونی کوچولو برای شما خریده بود (دستت درد نکنه زن عموجونم) همون شب قرار براین شد که فردا من برم دنبال ویدا جون و سینا (پسرعموی شما) که با همدیگه بریم خونه مادر آخه روز پنج شنبه اول ماه شعبان بود و ماهم نهار رفتیم خونه مادر. ساعت حدود 11 رفتیم بستنی خریدم و رفتم دنبالشون . اول رفتیم تجریش امام زاده صالح و بعدش هم رفتیم بازار تجریش یه خورده خرید کردیم که ترشی لیته هم یکی از خریدامون بود. خلاصه حدود ساعت 15/2 بعداز ظهر رسیدیم خونه مادر که دیدیم به به آش اول ماه آمادست و ...
4 تير 1391

هفته پانزدهم

سلام نی نی عزیزم سلام جیگر طلای مامان منو شما به سلامتی وارد هفته پانزدهم از زندگی آبی شما شدیم . من خیلی خوشحالم و خیلی هم حالم خوبه کلی هم ذوق می کنم که دارم مادر می شم و همیشه با شما صحبت می کنم . و اما تغییرات من و شما در این هفته یعنی هفته پانزدهم: در هفته پانزدهم بارداری بعضیها دردهای شدیدی در کشاله ی رانها احساس می کنند. امکان دارد که این دردها شما را نگران کند اما دلیلی برای نگرانی نیست طول جنین 17 سانتیمتر و وزن جنین 180 گرم است... در این هفته جنین پانزده هفته ای است. رشد سریع و باور نکردنی ادامه دارد و از غضروفها استخوان تشکیل می شود. بچه ی تازه به دنیا آمده دارای 300 تکه استخوان در بدن خود است. اما بعد از تولد ...
31 خرداد 1391

هفته چهاردهم

جیگر مامان کوچولوی دوست داشتی من من و شما وارد هفته 14 از زندگی جنینی شما شدیم و داریم به سلامتی جلو می ریم و من از اینکه شما گل من که دارید بزرگ می شید خیلی خوشحالم و از شادی در پوست خودم نمی گنجم . الحمدا... که حالم هم بهتره و بجر کمی که معدم می سوزه خیلی هم حالم خوبه تغییرات شما در این هفته : در هفته چهاردهم بارداری با كاهش و از بین رفتن تدریجی عوارض اولیه حاملگی مانند تهوع، خستگی و درد سینه، شما انرژی بیشتری به دست آورده و از تغییرات بدن خود احساس خوشایندتری خواهید داشت... طول جنین 16سانتی متر است و وزن آن 135 گرم است   در این هفته جنین چهارده هفته ای است. لب بالایی که در طرف فوقانی است در ای...
24 خرداد 1391

هفته سیزدهم

سلام یه دونه مامان من و شما وارد هفته سیزدهم شدیم و همچنین وارد ماه چهارم  قربونت برم که داری به سلامتی بزرگ می شی و اما تغییرات شما در هفته سیزدهم: لایه ی موی جنینی قبل از تولد از بین می رود. طول جنین 12 سانتیمتر است و وزن آن 100 گرم است در این هفته جنین سیزده هفته ای است. بدن به سرعت رشد می کند و پاها بلند می شوند. همچنین استخوانها قوی می شوند. عضلات قوی می شوند و به زودی مادر می تواند حرکات جنین را احساس کند. در این هفته گوشها به مکان اصلی خود می رسند و به طور واضح دیده می شوند. حالا جنین مانند یک بچه ی کوچک به نظر می رسد. پوست آنقدر نازک است که رگها دیده می شوند. در پوست یک لایه ی نازک مو به وجود می آید. لایه ای که تمام بد...
21 خرداد 1391

بدون عنوان

سلام گل من روز چهارشنبه صبح به همراه پدر جون رفتیم برای غربالگری سه ماهه اول بارداری . رفتم آزمایشگاه نیلو بعد از دادن آزمایش خون یه مطبی رو معرفی کردند که برم برای سنو گرافی وقتی رسیدم ساعت حدود 5/11 صبح بود گفت برید ساعت 1بعداز ظهر بیاید ما هم رفتیم توی پارک ساعی نشستیم و کلی بهمون خوش گذشت . ساعت 1بعداز ظهر رفتیم در کمال تعجب دیدم حدود 10 نفر دیگه توی نوبت هستن که هنوز کارشون تموم نشده وقتی پرسو جو کردیم گفتند چون بچه ها رخ نمینمایانند به خاطر همین خیلی طول می کشه وقتی نوبت به من رسید ساعت 3 بعد ظهر بود دفعه اول که رفت شما خسته شده بودید و می خواستی بخوابی پشتت رو هم کرده بودی به خانم دکتر و خوابیده بودی . رفتم بی...
20 خرداد 1391

از پنج شنبه تا دوشنبه

روز چهار شنبه روز آخر کاری بود و از پنج شنبه تا دوشنبه هفته بعد تعطیل هستیم . روز پنج شنبه صبح عمو نادر شوهر خاله مریم از بروجرد اومد تا خاله رو برگردونه خونشون من هم خیلی ناراحت بودم که خاله داره برمیگرده بره خونشون. آخه خاله خون توی اون مدتی که پیش منو نی نی بودند که به ما لطف داشتند و کلی مارو پروار کرده بودند درسته من وزنم اضافه نشد ولی خیلی به منو نی نی می رسیدند . حداقل وقتی مامان جونی می رفت خونه خاله خونه بود و کلی با همدیگه صحبت می کردیم و خوش می گذروندیم. خلاصه عزیز جون و خاله زهرا هم اومده بودند خونه ما تا هممون دور هم باشیم و خوش بگذرونیم . من به همراه عزیز جون صبح بلند شدیم و ماشین و برداشتیم و رفتیم تره بار و کلی خرید کردیم...
16 خرداد 1391

هفته دهم و یازدهم و دوازدهم

عزیز مامان سلام کوچولوی دوازده هفته ای مامان سلام الان من و شما وارد هفته دوازدهم از هفته های با هم بودن رو می گذرونیم و شما داری واسه خودت بزرگ و بزرگتر می شی و آماده می شی بیای بغل مامانی عزیزم و اما تغییرات شما در این هفته: در این هفته جنین دوازده هفته ای است. سر هنوز هم نسبت به باقی بدن بزرگتر است، اما گردن و کمر قدرت نگه داشتن آن را دارد. موها حالا دیگر قابل تشخیص هستند. ششها همچنان به رشد خود ادامه می دهند و جنین مقدار کمی از آب بچه را تنفس می کند. خیلی مهم است که ششها در این زمان خوب رشد کنند. دهان جنین کم کم دارای بزاق می شود. عضلاتی که برای مکیدن لازم است رشد پیدا می کنند. به همین دلیل گونه های نوزادها چاق و صورت آ...
7 خرداد 1391