بدون عنوان
دیروز خاله ها اومده بودن خونمون مامان روزه بود خیلی هم خسته چون رو ز پر کاری داشت حدود ساعت 5/5 بعد از ظهر بود که خاله زنگ زد و گفت که لوله آب گرم توی دیوار ترکیده خیلی ترسیده بود ولی من چون از سابقش خبر داشتم اصلا ناراحت نشدم و گفتم این اتفاق هر چند وقت یک بار پیش میاد . خودتو ناراحت نکن زنگ زدم به بابایی که امروز زودتر بیا خونه بابایی هم که خیلی خسته بود و روزه هم بود حدود ساعت 5/7 اومد خونه منم خیلی زود نرسیدم ولی تا رفتم خونه دیدم کل سالن خیسه چون لوله آب گرم شوفاژ ترکیده بود . مجبود شدم هنوز نرسیده فرش توی سالن رو که خیس هم شده بود به کمک خاله بردیم روی پشت بام و پهنش کردیم . بایک حوله آب توی سالن رو جمع می کردیم و م...
نویسنده :
مامان سیلوانا جون
15:33