هفته ای که گذشت
روز سه شنبه هفته گذشته من و شما نوبت چکاپ ماهیانه داشتیم و روز قبل زنگ زدم به عزیزجون و خواستم که ایشون هم به همراه من بیان بیمارستان. عزیزجون و خاله زهرا روز سه شنبه نوبت دندون پزشکی داشتن و کارشون تا ساعت 5/12 ظهر تموم شد منتظر من موندن تا رفتم دنبالشون و رفتیم بیمارستان حدود ساعت 45/1 بعد از ظهر بود که رسیدیم بیمارستان و نوبت گرفتیم و نفر سوم بودیم اول رفتیم و صدای قلب مهربونت رو شنیدیم و بعد هم غربالگری شما رو دیدن و گفتن و گفتن خیلی خوبه و بعدش هم منتظر شدیم بریم خانم دکتر ما رو ویزیت کنن حدود ساعت 5/3 بود که خانم دکتر ما رو ویزیت کردن و بعد با عزیزجون و خاله زهرا رفتیم دنبال پدر جون و با همدیگه رفتیم خونه عزیزجون تا...