سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

جشن سیسمونی و عکسهای سیسمونی

سلام عزیزم، سلام دختر مامان روز جمعه جشن سیسمونی برات گرفته بودم که خیلی هم خوب بود و خوش گذشت، فقط جای خودت به صورت فیزیکی خالی بود که اون رو هم با شیطونیهایی که توی شکم بنده صورت می دادید و می شد به وضوح دید، تقریبا پر شده بود. و اما عکسهای سیسمونی شما دختر ناز خودم سیلوانا جان     بقیه عکسها در ادامه مطالب     عزیز مامان امیدوارم به سلامتی بیایی توی بغلم و از همه این وسایل به شادی استفاده کنی. ...
21 آبان 1391

ادامه خرید سیسمونی

دیروز با پدرجون رفتیم سه راه جمهوری چهارراه امیراکرم پاساژ ولیعصر که مخصوص سیسمونیه و برای شما کلی خرید کردیم کالسکه و ساک نوزاد و صندلی ماشین و سرویس خواب کامل و شیشه و پستونک و سرویس حوله و دندونگیر و ... که بعدا عکسهاشو میگذارم برات عزیزم اینقدر توی این خرید به من و پدرجون خوش گذشت که خدا میدونه دوتائیمون خیلی خوشحال بودیم و کلی ذوق می کردیم منم همش بهت تبریک می گفتم با هر خریدی امروز پدرجون میگن نی نی چطوره میگم حالش خوبه و فعلا آرومه ایشون هم میگن آخه داره بزرگ میشه بایدهم خانم تر شده باشه الهی مامان قربون اون خانمیهات برم که پدرجون هم خانمیهاتو تائید می کنه  ...
12 شهريور 1391

سفارش سرویش خواب

روز دوشنبه یک روز بعد از عید فطر با پدر جون و خاله مریم رفتیم دلاوران برای دیدن سرویس خواب برای شما گل دختر ناز نازی کل فروشگاههای سرویس خواب سیسمونی رو دیدیم والی که آدم دلش به تاب تاب می افتاد هوس می کرد همهشونو بخره ولی من که یه دونه نی نی خوشمل بیشتر ندارم و فقط می تونم یه سرویس خوشمل و ناز براش انتخاب کنم خلاصه کلی گشتیم تا بالاخره توی یه فروشگاه یه سرویس خوشمل ناز دیدیم که خیلی خوشمون اومد و رفتیم با فروشنده صحبت کردیم و فاکتور نوشتیم و قرار گذاشتیم تاریخ 15/08/91 تحویل بگیریم الهی مامان جون فدات بشه دختر طلا که الان واسه خودت یه سرویس خواب ناز نازی داری عزیزم ، خاله مریم چقدر ذوق می کرد به این سرویس که خدا می دونه ب...
1 شهريور 1391

هدیه های دختر جونی در سالها و ماههای گذشته

این لباسها رو عمو ابراهیم و ویدا جون خریدن این آویز روی تخت و کریر رو خودم برات خریدم دلبندم     این پتوی خوشگل برای پدر جون بوده که دایی محمد پدرجون وقتی تازه به دنیا اومدن براشون آوردن ولی ایشون اصلا استفاده نکردن و مادر برای شما گذاشتن عزیزم   این عروسکهای خوشگل رو هم زن عمو ابراهیم ویدا جون دادن این شامپوها و دستمال مرطوب و روغن بچه و اسباب بازی و جوراب زمستونی رو هم زن عموابراهیم ویدا جون به شما هدیه دادن   این تاپ و شلوارک رو عزیزجون و اون شونه رو هم خاله زهرا برات خریدن این تاپ ناز نازی رو هم خاله مریم جون براتون هدیه آوردن این رو هم من و پدر جون از سفری که توی اردیبهشت ...
31 مرداد 1391

اولین هدیه نی نی جون

عزیز دلم روز پنج شنبه برای شام قرار بود بریم خونه عمو جون و ویدا جون (عمو و زن عموی بزرگ) و براشون سوغاتیهایی که از کیش خریدیمو بهشون بدیم . وقتی وارد شدیم داشتیم سلام و احوال پرسی می کردیم که عمو رفت توی اتاق و با یه جفت کفش خیلی خوشگل و کوچولو اومد و کلی ذوق می کرد که اینا برای نی نی هستن و قراره اینها رو بپوشه و باهاشون راه بره که ویداجون بهشون گفتن برید و بقیشونم بیارید یه دست بلوزو شلوار خیلی خوشگل و یه دونه گیره پستونک my baby که رنگش هم صورتی چرک هستش و خیلی خوشگله . ویدا جون گفتن که اینها رو برای اینکه نی نی اولین بارش رفته مسافرت و خدا رو شکر صحیح و سالم اومده براش خریدیم . دستتون درد نکنه عمو و زن عموی عزیز ...
31 ارديبهشت 1391
1