سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

هفته سی و دوم

سلام عزیز دل مامان، سلام مروارید درون مامان بالاخره هفته سی و یکم هم تموم شد و من و شما وارد هفته   شدیم عزیزم هفته گذشته برای چکاپ ماهیانه که رفته بودم یه سنو داشتم که توی همون بیمارستان صارم انجام دادم و شما زیبای خفته رو دیدم جیگر مامان وزنت 1550 گرم شده خوشمل طلا و خدا رو شکر که همه چیزت هم نرماله راستی روز پنج شنبه بعداز ظهر از ساعت 3 تا 5 با پدرجون رفتیم کلاس زایمان که دکتر بیهوشی برامون درباره بیحسی زایمان کم درد صحبت کرد و کلی همه پدرها به جای مادرها ترسیده بودن و همش سوال می پرسیدن و اما تغییرات شما عزیز خودم در این هفته که پیش رو داریم : در این هفته جنین سی و دو هفته ای است. جنین دیگر د ر آب بچه بالا و پایین نم...
23 مهر 1391

هفته سی و یکم

سلام دختر نازم، سلام کوچولوی مامان، سلام خوشمل طلای مامان امروز هفته سی ام تموم شد و وارد هفته سی و یکم شدیم یعنی شمارش معکوس آغاز شده و شما نهایتا هفته دیگه مهمون شکم مامان جونی و بعدشم قدم روی چشم ما میگذاری و میایی توی بغلم. و اما تغییرات شما مروارید کوچولو توی این هفته : در این هفته جنین سی و یک هفته است. جای جنین آنقدر در شکم مادر کم است که جنین دیگر نمی تواند مانند گذشته آزادانه در شکم حرکت کند.کسی نمی داند که جنین به چه چیز فکر می کند و از چه چیزی خواب می بیند. اما حالا جنین مرحله REM خواب (که مرحله ای است با حرکت سریع چشم ها) را تجربه می کند، مرحله ای که به طور معمول به عنوان پیش نیاز خواب دیدن در نظر گرفته می شو...
16 مهر 1391

پایان 210 روز و پایان هفتمین ماه بارداری

امروز من و دخمل طلا 210 روز هست که داریم با همدیگه زندگی می کنیم و خیلی هم خوشحالیم از فردا نهایتا 70 روز دیگه تا دیدار من و دخمل قشنگم باقی مونده. از چند شب پیش قرار شده موقع خواب وقتی خواستم از این شانه روی اون یکی شانه بخوابم، اول بشینم بعد روی اون یکی شانه بخوابم . شب اول وقتی که من می نشستم نی نی فکر می کرد که صبح شده و من می خوام بلند شم ایشون هم بیدار می شدند و کلی ورجه وورجه میکردن  تا دوباره آروم بشن و بخوابم من خسته می شدم و باید همین کار رو تکرار می کردم خلاصه تا صبح نه من خوابیدم نه نی نی   ولی از شبهای بعد دخمل نازم عادت کرده بود که مامان جون شیوه خوابیدنش رو عوض کرده و و نمیخواد بلند شه و هنوز روز نشده و بهتر ت...
15 مهر 1391

هفته سی ام

سلام عزیزم، سلام دختر گلم، سلام عشق دوم من و شما امروز   هفته هست که با همدیگه ایم و وارد هفته از زندگی آبی شما شدیم قربون اون خوشگلیات و اما تغییرات شما جیگر طلای مامان توی این هفته : در این هفته جنین سی هفته ای است. بدن جنین دیگر مانند گذشته به سرعت رشد نمی کند، اما مغزها هنوز به رشد سریع خود ادامه می دهند. وقتی که چین خوردگی های جدیدی در سطح مغز به وجود می آید، اندازه ی جمجمه و دور سر افزایش می یابد. تعداد رابطهای (سیناپس) عصبی به تعداد بسیار زیادی افزایش می یابد. موها درشتتر می شوند و ناخنهای دست و پا حالا آماده است. موهای جنینی حالا در قسمت کمی از بدن جنین وجود دارد. مژهها و ابروها بلند می شوند. حالا جای جنین آنق...
9 مهر 1391

هفته بیست و نهم

سلام گلبرگ مامان، سلام گل مامان، سلام گلدون مامان مژه باد، مژده باد که هفته بیست و هشتم هم به به پایان رسید و وارد هفته بیست و نهم شدی عزیزم و به امید خدا داریم به پایان این فراق و دوری می رسیم عزیزم و اما تغییرات شما یکی یک دونه مامان در این هفته : در این هفته جنین بیست و نه هفته است. جنین بلعیدن را تمرین می کند و حدود نیم لیتر در روز ادرار می کند. به نظر قدری غیر بهداشتی می رسد که جنین در آب بچه ادرار می کند، اما مشکلی نیست زیرا آب بچه هر سه ساعت عوض می شود. وقتی که جنین آب بچه را می بلعد، روده از اولین مدفوع جنین (مکونیوم) پر می شود. معمولأ اولین مدفوع جنین چند ساعت بعد از تولد نوزاد می آید. اگر نور بسیار قوی از دیوار...
2 مهر 1391

هفته ای که گذشت

سلام دخمل ناز مامان، سلام وروجک مامان، سلام عزیز مامان خوبی خانمم، خوبی عروسکم من و شما هفته پیش هفته پراز ترافیکی داشتیم و سعی کردیم که بدون ماشین بریم سر کار که من زیاد رانندگی نکنم تا خسته نشم توی این ترافیک روز پنج شنبه هم که امتحان Final داشتیم و خیلی هم سخت بود، تا ظهر که درگیر کلاس بودیم و بعدش رفتیم خونه و استراحت کردیم تا پدر جون اومدن و نهار خوردیم و بعد از ساعت 5/3 بعداز ظهر خوابیدیم تا ساعت 25/5 عصر و بعدکه بیدار شدیم چایی و میوه و تلویزیون و Angry Birds و خلاصه بهمون خیلی خوش گذشت و کلی استراحت و خوردن داشتیم و شام هم که سبزیجات بخارپز شده خوردیم. شب تا 5/4 صبح بیدار بودیم فیلم دیدیم و Angry B...
1 مهر 1391

روز دختر

عزیز مامان سلام، دختر مامان سلام، جیگر مامان سلام امروز روز دختر هست و من و پدر جون از صبح داریم به شما دختر کوچولومون که هنوز به دنیا نیومدی ولی با شیرین کاریات و لگد زدنات دلبری می کنی تبریک می گیم و کلی خوشحالیم که یه دخمل طلا داریم تو خودت نقل و نباتی، شکلاتی شکلاتی، عسلی یا که شیرینی، که اینجور به دل میشینی البته مامان جون شما خودت همه اینها هستی من اینو می دونم عسلم این روز رو به تمام مامانهایی که دختر دارن یا دارن میارن تبریک می گم به مامان نسرین، به مامان آتنا جون، به الهه جون، به خودم به همه اونهایی که می دونم توراهیشون دختره یا یه دختر ناز دارن . ...
28 شهريور 1391

هفته بیست و هشتم

سلام خوشگل طلای مامان، سلام کوچولو موچولوی مامان عزیز مامان شما بیست و هفت هفته رو پشت سر گذاشتید و وارد هفته از زندگی جنینی خودتون شدیدی مبارک باشه عزیزم و اما تغییرات دختر گلم در این هفته : در این هفته جنین بیست و هشت هفته ای است. چین و چروکهای سطح مغز رشد پیدا می کنند. تحقیقات نشان داده است که هوشمندی از همین دوره از جنینی شکل می گیرد. وقتی که سطح مغز بزرگتر می شود، سلولها در لایه ی سطحی مغز زیاد می شوند. مغز جنین تنفسهای جنین را کنترل می کنند و جنین خود دمای بدنش را تنظیم می کند. موهای جنینی کم کم از بین می روند، اما مقداری از آنها در روی کمر و شانه ها باقی می ماند. جنین حالا دارای موهای اصلی است. لایه چربی زیر پوست جنی...
26 شهريور 1391

پیاده روی اجباری

دیروز صبح موقعی که پدر جون خواست ماشین رو از پارکینگ بیرون بیارن ریموت(کنترل) در پارکینگ کار نمی کرد و مجبور شدیم با تاکسیهای خطی خودمون رو به محل کار برسونیم. موقع برگشتن هم تا میدان صنعت پیاده رفتیم و بعد دوباره با تاکسیهای خطی رفتیم خونه و از سر خیابون هم تا خونه که حدود 15 دقیقه پیاده روی کردیم. شما هم خودتو همچین توی شکم بنده سفت کرده بودی که انگار می خواستی بیفتی. نه اینکه عادت نداری به پیاده روی من فقط توی این مدت یه روز بدون ماشین رفته بودم سر کار که اون هم موقعی بود که شما فقط به اندازه یه لوبیا بودی و بعد از اون همش با ماشین خودمون رفتیم سرکار پدر جون دیروز وقت نداشتن که ببرن ریموت رو درست کنن به این خاطر امروز هم با تا...
19 شهريور 1391