خوابم می آد!!!!!!!
سلام گلدونه مامان، سلام عزیز دل مامان
دیروز ساعت 3 بعداز ظهر مدیر عامل شرکت زنگ زد که من دارم ساعت 5/3 میرم خونه و آبدارچی هم می خواد ساعت 15/4 بره خونشون کارداره مدیر مالیمونم که نبود رفته بود جلسه، دیگه کسی کلید نداشت که در رو ببنده و توفیق اجباری شد که ساعت 4 بریم خونه.
قبلش ساعت 5/1 بود که یکتاجون زنگ زده میگه می خوام بلیط سینما پردیس ملت رو اینترنتی بگیرم نمیشه فیلم خوابم می آد. گفتم بگو من از اینجا می گیرم ، خلاصه من برای اونها گرفتم که یکتا جون گفت خوب شما و عمو هم بیاین با ما خوشحال می شیم، منم از خدا خواسته گفتم باشه و 6 تا بلیط گرفتم برای ساعت22 شب .
ساعت 55/3 بعداز ظهر از شرکت رفتم بیرون بعد از یه خرید کوچولو ساعت 5/4 خونه بودم و خوابیدم تا ساعت 7 عصر که پدر جون اومدن بعد از یک ساعتی استراحت و خوردن میوه و یه شام مختصر و نماز رفتیم سینما.
عمو ابراهیم با ویداجون بچه ها زودتر رفته بودند و توی صف پارکینگ بودند وقتی ما رسیدیم تقریبا نزدیک در ورودی پارکینگ بودند که مارسیدیم و با اونها رفتیم توی پارکینگ. وقتی رسیدیم باید میرفتیم توی سالن، خیلی خوب بود فیلم خوابم می آد .
حدود ساعت 5/12 شب رسیدیم خونه و تا خوابیدیم ساعت از 5/1 بعد از نیمه شب گذشته بود. صبح ساعت 5/8 صبح بیدار شدیم بعد از خودن یه چیز مختصر رفتیم سر کار .