سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

از خاطرات بیمارستان

1391/8/8 11:10
311 بازدید
اشتراک گذاری

روز جمعه حدود ساعت 5/5 بیدار شدم و بعد خوندن نماز رفتم حموم و یه دوش گرفتم و همسری هم موهامو برام سشوار کشید و لباسهایی رو هم که نیاز داشتم برداشتم و همچنین کتابهام رو و صد البته لب تابمو که اگه اون نبود نمی دونم چطوری می تونستم محیط بیمارستان رو تحمل کنم .

حدود ساعت 45/7 صبح بیمارستان بودیم تا نامه از بیمه SOS برای بیمارستان فاکس بشه و کارهای پذیرش صورت بگیره ساعت حدود 10/8 شده بود و من به همراه کمک بهیار رفتم بخش بستری 3.

یه اتاق دو تخته گرفتم، یه خانم هم اتاق من بود که برای کاشت جنین اومده بود بیمارستان. خانم خوبی بود و خیلی هم درد داشت.

من ناشتا بودم برام لباس بیمارستان آوردن البته با رنگ صورتی که چند تا چین هم که دور یقش یود قابل تحمل بود.

ازم یه خون ناشتا گرفتن و بعدش برام یه صبحانه آوردن و دوباره بعد دوساعت ازم خون گرفتن و همین سیستم بعد از نهار و شام و دوباره ناشتا تا 10 بار طول کشید که خانم دکتر کرم نیا بالاخره راضی شد که با رژیم غذایی که مشاور تغذیه بیمارستان به من داده بود می تونم قند خونم رو کمتر 100 نگه دارم.

شب یکشنبه موقعی اومدن بعد از شام از نی نی NST بگیرن این وروجک هم تکون نمی خورد و من رو کلی نگران کرده بود و منم که ترسو زدم زیر گریه الان گریه نکن کی بکن دیگه زنگ زدن به همسری که کجایی که خانمت خیلی نگران نی نی هست و خودتونو برسونید بیمارستان.

همسری هم که خونه مادر بود خودشو یک ربعه رسوند بیمارستان و دوباره از نی نی NST گرفتن و خدا رو شکر نی نی هم که پدرجونشو دیده بود کلی براش خودشو لوس کرد و خلاصه دل من هم شاد شد.

البته این قضیه یه قصه داشت که اونم این بود : یکی از خانمهای بخش که با کیسه آب پاره توی هفته 20 میارنش بیمارستان به خونریزی افتاده بود و بچش به دنیا اومده بود ولی زنده نموند من هم این قضیه رو از مادرش خانمه وقتی اومد توی اتاق ما شنیدم و خیلی متاسف شدم توی این موقعیت هم نی نی تکون نمی خورد و دیگه طاقت نیاوردم گریم گرفت. 

روز یکشنبه که دوباره از من ناشتا و دوساعت بعد از صبحانه آزمایش قند خون گرفتن خدا رو شکر هر دوتاشون به ترتیب 82 و 86 بود که رضایت بخش هم بود و به خانم دکتر کرم نیا اطلاع دادن که ایشون قند خونشون چک شده و ایشون هم اومدن و دستور ترخیص من رو دادن و من و نی نی حدود ساعت 5/2 بعد از ظهر خونه بودیم و استراحت کردیم و الان هم که هر دوتامون اومدیم سر کار.

از همینجا دوباره از مادرهای گلی که برای من دعا کردن و حال من رو جویا شدن و برام کامنت گذاشتن تشکر می کنم و روی ماهشون رو می بوسم.ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

الهام
8 آبان 91 12:38
خدارو هزار مرتبه شکر که هم خودت خوبی هم بچه.انشاالله که این روزها سریع سپری بشه و به سلامتی زایمان کنی و نی نی رو توی بغلت بگیری
الهی آمین


ممنونم عزیزم ان شاا...
مامان نوشی
8 آبان 91 13:07
خدا رو شکرررررررررررررررررررررررررررررر

خیلی خوشحال شدم که مشکلی نبود انشاالله این چند وقت هم به خیر و خوشی بگذره و دخمل ناز نازی صحیح و سالم بیاد تو بغلت.
راستی میبینی این دخملیا چقدر بابایی هستن؟؟؟؟


ان شاا...
آره ولی این به نظر من خیلی هم خوبه چون نمی خوام خیلی به من وابسته بشه بیشتر می خوام بابایی باشه تا من راحت تر بتونم به کارم برسم
نیلوفر/مامان روژینا
8 آبان 91 13:22
سلام سلام خدارو شکر که هم خودت ونی نی سالمید انشالله که به سلامتی بدنیا بیاد دخمل منم 21 ابان به دنیا میاد خوشحال میشم نی نی هامون باهم دوست بشن.با اجازه لینکتون میکنم


ممنونم عزیزم که اومدی و بهمون سر زدید
ان شاا... به سلامتی بیاد بغلتون
منم با افتخار اینکتون می کنم
فسقلی مامان بابا
8 آبان 91 19:52
سلام سلام سلامالهی شکر که آمدین هر دوتون سالم وسرحال خدارو شکر من آتناجون به شما ودخملی خیر مقدم عرض می کنیم


مامان جون آتنا و آتنا جون عزیزم ممنونم ازتون
مامان علیرضا
8 آبان 91 20:27
خداراشکر که مرخص شدید و قندت کنترل شده


ممنونم عزیزم
مامان کوروش
9 آبان 91 10:52
عزیز دلم سعی کن استرس رو از خودت دور کنی
خدا رو شکر که خودت و نی نی خوب هستین و انشا... دیگه هیچ مشکلی پیش نیاد


حتما عزیزم
ممنونم مامان جون کوروش
مامان نرگس
9 آبان 91 12:58
خوشحال شدم عزیزم
همیشه سالم باشید

برای من و پسرم دعا کن.... از دیشب خونریزی داشتم



الهی ان شاا... به خیر می گذره و نی نی سر موقع میاد
سارا 91
9 آبان 91 13:56
سلام عزيزم خوبين؟ ببخشيد من خيلي وقته به شما سر نزده بودم الان كه اومدم وبلاگتونو خوندم خيلي ناراحت شدم از اتفاقي كه افتاده بود و خيلي خوشحالم كهخطر رفع شده عزيزممممممم ايشاله اين چند هفته باقي موندرو هم به خوبي و خوشي سپري كني و دخترت صحيح و سالم بياد تو بغلت عزيزم
بازم ممنون از اينكه به ما سر ميزني از پيشنهادتم ممنون ولي شوشو من اصلا به حرف من گوش نميده و زودي به خانوادش ميگه مثل جنسيت نيني


ممنونم ازتون سارا جون
آخی چرا مگه شما هم مادرش نیستی

فسقلی مامان وبابا
9 آبان 91 15:05
سلام خانمی کجایی کم پیدافکر کردم نیومدی:ولی نه انگار با دخمله سر کاری
دوستون داریم


ما هم دوستون داریم
مامانی
9 آبان 91 18:56
عزیزم وقت زایمانت رو دکتر کی گفته؟

برا من 19 اذر داده


من هنوز نمی دونم عزیزم
نی نی و مامی
10 آبان 91 8:24
خدارو شکر که بهترین . دخمل نازتون صحیحو سالمه.
ایشاالله زایمان خوبی داشته باشین.


ممنونم عزیزم
انشاا...
مطلع عشق
10 آبان 91 12:42
سلام مامان خانم
این اعیاد پر خیر بر شما و فرزندتون مبارک باشه انشاءالله
خدا رو شکر که از نگرانی در اومدید.
من چندوقتی بود میومدم سر میزدم و احوالتونو جویا میشدم اما نظر نمیذاشتم، که امروز بدجوری دلم هوا کرد نظر بذارم
انشاءالله که تا موقع زایمان سالم باشید و فرزندتونم سالم و صالح به دنیا بیاد
مامان جون نی نی، ما رو هم خیلی دعا بفرمایید..................

ممنونم از حضور سبزتون
مامانی
12 آبان 91 0:18
سلام خانومی خوبی عزیزم؟
عیدتون مبارک... بروزم منتطرتم



عید شما هم مبارک
زینب (مامان فرشته آسمونی امیرعباس)
13 آبان 91 10:56
سلام عزیز دلم ... انشالله نی نی نازتو سر وقت صحیح و سالم به دنیا بیاری و سالهای طولانی در کنار هم با شادی و سلامتی زندگی کنید


ممنونم عزیزم
مامان نسرین
13 آبان 91 12:07
سلام عید مامانی و نینی خوشگلش مبارک باشه


ممنونم مامان نسرین عزیز
مامانی
14 آبان 91 7:35
سلام عزیزم – بروزم من و طه پسرم منتطرتونیم