این چند روز تعطیلی
روز چهارشنبه ساعت 5 بعداز ظهر از شرکت رفتیم بیرون و حدود ساعت 5/6 عصر رسیدیم خونه، پدر جون اومدن تا سر خیابابون دنبال من و یواش یواش با همدیگه رفتیم خونه .
روز بعد من آزمایش داشتم برای اتاق عمل باید ناشتا می بودم تا قبل ساعت 8 شب یه شام مختصر خوردم و بعدش دیگه چیزی نخورم تا صبح که رفتیم آزمایشهارو دادم و بعدش هم ازم نوار قلب گرفتن و بعد حدود ساعت 9 بود که لقمه هایی رو که برده بودم خوردم
بعد که اومدیم خونه بین راه سبزی خوردن خریدیم و رفتیم تره بار میوه و گوشت خریدیم و پدر جون من رو رسوند خونه و خودش رفت سر کار.
منم گوشتها رو دسته بندی کردم و چرخ کردم ، قیمه ای خورد کردم ،آبگوشتی گذاشتم ، جا گذاری کردم توی فریزر و برای نهار هم گردن گذاشتم و براش باقالی پلو درست کردم و بعد میوه ها رو جابه جا کردم ، سبزی رو پاک کردم تا ساعت 3 که پدر جون تشریف آوردن و نهار خوردیم و بعد از ساعت 5/4 خوابیدیم تا 7 شب وقتی بیدار شدم همه جا تاریک بود.
شب هم رفتیم بیرون یه دوری زدیم و چند جا هم از نذریهای امام حسین (ع) خوردیم و برگشتیم خونه و دوباره از ساعت 1 خوابیدیم تا 6 و بعد از نماز دوباره خوابیدیم تا 10صبح، بعدش دوباره بعد از نهار از ساعت4عصر خوابیدم تا 5/6 عصر .
توی این چند روزه کلی خوابیدیم و استراحت کردیم و صد البته زبان انگلیسی تمرین کردم چون این ترم نمیریم سر کلاس و دوباره از ترم آینده می ریم .
به نظر خودم به این استراحت چند روزه احتیاج داشتم . چون خیلی خوب می خوابیدم بدون اینکه کم بیارم