سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

هفته سی و پنجم

1391/8/14 9:22
409 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر مامان، سلام عزیزم مامان، سلام دوردونه مامان

هفته سی و چهارم هم یه سلامتی پشت سر گذاشتیم و وارد هفته سی و پنجم شدیم عزیزم، آخرهای هفته گذشته یه اتفاقات خوبی افتاد که در پست بعدی برات می نوسیم عزیزم.

توی هفته سی و چهارم شما خیلی به قول پدر جون خانم تر شدی  و با مامان خیلی راه اومدی و مامان رو اذیت نمی کردی الهی مامان قربون اون خانمیات بشه عزیز دلم

و اما تغییرات شما خانم خودم در این هفته:

در این هفته جنین سی و پنج هفته ای است. حالا همه چیز رشد و نمو پیدا کرده و در این هفته های آخر تنها کاملتر می شود. جنین کم کم برای به دنیا آمدن آماده است. اگر در این هفته جنین به دنیا بیاید دیگر آن را جنین قبل از وقت متولد شده نمی خوانند. در این هفته های آخر جنین کندتر رشد می کند. البته پسرها کمی سریعتر از دخترها رشد می کنند. مایع ی لغزنده ی روی پوست جنین کم کم گم می شود، اما مقداری از آن روی پوست جنین می ماند و در هنگام زایمان به جنین کمک می کند. مایع لغزنده روغن مانند روی پوست جنین در هنگام زایمان لغزیدن جنین را از کانال زایمانی راحت تر حرکت می کند.

 [تصویر:  fd34.jpg]

كودك شما در حال بزرگ شدن است! وزنش بیشتر از 2250 گرم شده و طول بدن او هم كمی بیشتر از 45.7 سانتی متر است. هرچند رحم شما جای گرم و نرمی است، اما چون فضای داخل رحم كمی كوچك است كودكتان نمی تواند در آن شیرجه بزند یا غلت بخورد! البته او همچنان به لگد زدن ادامه خواهد داد. اكنون كلیه های او كاملا رشد كرده اند و كبد او نیز می تواند مقداری از ضایعات بدن را فرآوری و دفع كند. رشد فیزیكی كودك شما تقریبا به پایان رسیده است و او در چند هفته آینده فقط وزن اضافه خواهد كرد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامانی
14 آبان 91 9:55
کمردرد و پادرد خیلی دارم

دکترم گفته از وزن گیری بچه اس

من 15 اذر سزارین میشم هفته 38

اخه نمیتونم با این دردها وفشار زایمان طبیعی کنم

بوسسسسسسسسسسسس راستی هفته 35 دخمل گلی مبارک

عزیزخاله فداش شم



ان شاا... به سلامتی زایمان می کنی عزیزم
ممنونم ازتون مامان طه عزیز
مامان نسرین
14 آبان 91 13:37
35 هفتگی خوشگل خاله مبارک باشه انشاالله خوب وزن بگیری عزیزم حالا دیگه خدارو شکر کامل شدی یه ماه دیگه مهمون بغل مامان جونی به امید خدا


ممنونم خاله نسرین جون
ان شاا...
فسقلی مامان وبابا
14 آبان 91 13:55
سلام عید گدشته مبارک هم به ممان جون وهم به جیگر خاله خاله جون قربونت برم یک هفته دیگه بزرگتر و عسل تر شدی اینم مبارک باشه انشاالله روزی برسه که قدم رو چشم ما بذاری و جای قدمت رو بوسه بارون کنم عسلم
خواهر جونم آرزو سلامتی دارم برات


ممنونم مامان آتناجون
ساحل
14 آبان 91 14:03
چه دختر خوبی مامانش را دوست داره اذیت نمیکنه ..
دختر من که خیلییییییییییییی شیطونه خدا به دادم برسه ..


ایشون هم تکون زیاد می خورن ولی من اینها رو نمی گم اذیت کردن بیشتر اینکه حالم خوبه و درد ندارم خدارو شکر می گم نی نی منو اذیت نمی کنه
مامان کوروش
15 آبان 91 8:43
ای جانم به این دخملی
مامانی همین طوری قلنبه شدی الان


نه عزیزم انگار فقط یه کم چاق شدم
مامان نرگس
15 آبان 91 11:38


دخمل خوب مراقب خودت و مامانی باش



حتما خاله جون
مامان نوشی
15 آبان 91 12:55
35 هفتگیت مبارک گل قشنگگگگگگگ


ممنونم عزیزم
نیلوفر/مامانه روژینا
16 آبان 91 1:46
35هفتگیت مبارک خانوم خانما.انشالله که صحیح وسالم بیای توبغله مامانوبابا/


ممنونم خاله جون ان شاا... شما هم به سلامتی زایمان کنی
m
12 آذر 91 18:47
انشالا به سلامتی
من که فکر نکنم حالا حالاها تجربه کنم ولی فکر کنم بچه داشتن حس قشنگیه


حسش هم قشنگه هم ترسناک
قشنگه به خاطر داشتن یه نی نی که مال خودته ولی ترسناکه به خاطر مسئولیتش و تربیتش