پایان سفر به کیش

کوچولوی عزیزم

منو شما و پدر و عزیز جون و خاله زهرا روز جمعه ساعت 15/5 عصر پرواز داشتیم برای رفتن به جزیره کیش . این اولین سفر سه نفری من و شما و پدر هستش

حدود ساعت 5/8 رسیدیم هتل و رفتیم برای شام . بعدش هم رفتیم کشتی سواری و جشن و سرور توی کشتی . ساعت 2 رسیدیم هتل و خوابیدیم و صبح ساعت 5/8 رفیتیم برای صبحانه و بعدش  هم رفتیم توی مراکز خرید مریم و مرجان کلی گشتیم تا ساعت 5/1 بعد ازظهر و بعد نهار رو زدیم به معده و رفتیم خوابیدیم و تا ساعت 15/4 عصر که رفتیم برای بازدید از جاهای دیدنی جزیره و برای غروب آفتاب هم رفتیم کشتی یونانی و شب هم تا ساعت 5/10 پدیده بودیم و کلی خرید و خوردن و ...

ساعت حدود 11 رسیدیم هتل و به چایی و نماز و خواب. صبح هم رفتیم صبحانه خوردیم و بعد با عزیز جون و خاله زهرا رفتیم مرکز خرید مروارید و  بعدش اومدیم وسایلمون و جمع کنیم که پدر گفتن که من می خوام برم یه ادکلن بخرم که بعد از اینکه دوش گرفتیم و تمام وسایل رو جمع کردیم و اتاق رو تحویل دادیم با پدر رفتیم همون مروارید و کلی دیگه خرید خوشمزه کردیم و اما پدر ادکلن مورد نظر رو گیر نیاورد.

برگشتیم و نهار رو خوردیم تا ساعت 3 عصر و بعد من رفتم با عزیز جون توی نمازخونه و بعد از نماز خوابیدیم تا ساعت 5/4 عصر و بعدش رفتیم فرودگاه و بدون تاخیر ساعت 15/6 عصر پرواز کردیم به سمت تهران . در این بین ما برای رفت از ترمینال 4 رفتیم و برای برگشت ترمینال 2 بودیم یعنی ماشین رو ترمینال 4 گذاشته بودیم کلی راه رفتیم تا رسیدیم سر ورودی ترمینال 4 و 6 که پدر زحمت کشیدن و رفتن ماشین رو آوردن و ما هم کلی منتظر شدیم .

در این میان دو تا آقا که هردو آسیای شرقی بودن اومدند و کنار ما ایستادند که هر دو انگلیسی صحبت می کردند . موقعی که پدر اومد من هم با انگلیسی کلی معذرت خواهی کردم و گفتم کنار برن تا پدر بیاد نزدیک تا ما بتونیم وسایلمونو توی ماشین بگذاریم ولی موقعی که سوار شدم گوشه مانتوم بیرون مونده بود که یکی از اون آقایون بهم گفت خانم گوشه مانتوتون بیرون مونده (اونم به زبان فارسی) و من هم  که کلی از خودم لغات انگلیسی در کرده بودم خندم گرفت.

راستی دیروز سالگرد ازدواج منو پدر بود و این مسافرت به خاطر همین موضوع بود.

همسر عزیزم سالگرد ازدواجمونو بهت تبریک می گم امیدوارم سالیان سال در کنار هم با خوبی و خوشبختی زندگی کنیم .