بدون عنوان
سلام عزیز دوردونم
حالت خوبه عزیزم ، جات راحت جیگر مامان، تو خوب باشی منم سعی می کنم بگم حالم خوبه .
چند روزی بود که معده درد داشتم و سر دلم خیلی می سوخت . خدا رو شکر الان بهترم ولی از لحاظ روحی خیلی به هم ریختم و شبها دلم میگیره و دوست دارم گریه کنم . البته این کار رو میکنم و خودمو خالی می کنم .
باباجونی هم نمی دونه باید چکار کنه تا بتونه منو از این حالت بیرون بیاره وقتی کمی گریه زاری کردم آروم می شم و می رم می خوابم . هیچی هم نمی تونم بخورم . همه چیزا توی دهنم مزه قبلیشو نمی ده .
از دوهفته پیش تا حالا 2 کیلو کم کردم . ولی از این موضوعها ناراحت نیستم چون تو عزیز دلم باعث می شه من همه چیزو به خاطر با تو بودم بگذرونم .
امروز بهت گفتم مامان جونو اذیت می کنی وقتی به دنیا بیای به امیخدا اینقدر می بوست و بغلت می کنم و میفشارمت تا این دردهای این روزها رو یه جورایی جبران کرده باشی.