سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

خاطرات عید 1392

1392/1/18 11:34
236 بازدید
اشتراک گذاری

روز 30 اسفند بعد از اینکه سال تحویل داده شد و سال نو شد من و سیلوانا جون از پدر جون عیدیمونو گرفتیم که کارتهای هدیه بانک ملت یک میلیون ریالی بود .

بعد لباسهای نو رو پوشیدیمو رفتیم خونه مادر بزرگ ( مادرپدرجون) بعد از اون هم رفتیم خونه یکی از آشنایان و هر جایی که می رفتیم به خاطر اولین بهار سیلوانا جون بهشون عیدی می دادن البته به من و پدر جون هم میدادن که من و پدر جون از حق خودمون به نفع خانم خانمها می گذشتیم .

روز اول عید هم رفتیم خونه عزیز جون ( مامان مامان جون) و تا عصر اونجا بودیم و بعد برگشتیم خونه خودمون و استراحت کردیم.

روز دوم عید برای شام رفتیم خونه خان عمو ( عموابراهیم  و ویداجون) که اونجا هم خیلی خوش گذشت و دوباره به سیلوانا جون عیدی دادن .

روز سوم خونه بودیم و استراحت و خواب و تماشای TV

روز چهرم عید بعد از ظهر رفتیم خونه دایی علی (دایی مامان جون) تا عصر هم اونجا موندیم و بعد عزیزجون رو آوردیم خونه خودمون.

  روز پنجم عمو رضا همه رو برای شام دعوت کردن خونشون . از صبح روز چهارم رفتیم خونه خونه خاله (خاله مامان جون) تا ساعت 5/5 عصر بعد با خاله و مامانم رفتیم خونه مادر (مادرشوهر ) برای عید دیدنی و تبریک سال نو .

شب هم با همدیگه رفتیم خونه عمو رضا ، اول مرجان جون برای سیلوانای عزیزم اسفند دود کرد و بعد کلی تحویل بازار بود و سیلوانا جون هم اونجا خیلی آروم بود و اغلب ساعتها رو خواب بود. تا ساعت 12 اونجا بودیم و بعد برگشتیم خونه .

روز ششم هم  رفتیم سر کارتا ساعت 5/3 عصرو بعدش که اومدم خونه عزیزجون رفت خونشون و ما دوباره استراحت کردیم و خوابیدیم .

روز هفتم هم رفیتم سر کار پدر جون خونه موندین سیلوانا جون و به گفته خود پدر جون  با همدیگه کلی رابطه خوبی برقرار کردن و بهشون خوش گذشته بود . بعد که اومدم خونه رفتیم خونه دایی محمد و دایی علی پدرجون  که خیلی اونجا سیلوانا جون خیلی خانم  بود و کلی به ما خوش گذشت مادر بزرگ پدر جون هم دیدیم و خدا رو شکر که حالشون خوب بود.

روز پنج شنبه شب دعوت بودیم خونه خان عمو(عمو ابراهیم) برای شام  بعد از نماز مغرب  راه افتادیم و رفتیم مادر قبل از ما رسیده بود طبق معمول ویدا جون اومد و سیلوانا جون رو بغل کرد  ولی سیلوانا همچین زد زیر گریه که ویداجون هول کرد و زود دادش بغل من . اون شب من اصلا نفهمیدم مهمونی یعنی چی یا گریه می کرد یا همش بغل میخواست . خلاصه زود جمع کردیم رفتیم خونمون .

روز جمعه هم که استراحت کردیم و دوباره شنبه هم رفتم سر کار و شب هم خونه مامان مرجان جون (زن عمو رضا) دعوت داشتیم اون شب هم نفهمیدم مهمونی چی شد چی خوردم، چی گفتم، چی گذشت ، من و سیلوانا جون توی اتاق مهسا جون بودیم و اصلا دلش نمی خواست بیاد بیرون از اون اتاق .

روز یکشنبه هم که رفتیم سر کار تا ساعت 6 عصر وقتی رسیدم خونه دیگه مثل یه جنازه بودم.  روزهای دهم و یازدهم هم سیلوانا جون رو پدر جون توی خونه نگه میداشت و من می رفتم سر کار چون حسابرس داشتیم و مجمع شرکتمون هم  روز هفتم اردیبهشت هست .

روز دوازدهم با همدیگه رفتیم پارک که سیلوانا جون اولین بارش بود طبیعت و درختها و پرنده ها رو میدید. توی پارک سیلوانا خیلی خانم بود و فقط به صدای پرنده ها گوش می داد و سرشو میچرخوند طرفشون و به درختهای سبز نگاه میکرد و گاهی وقتها هم اسب و کالسکه می اومدن رد میشد برمی گشت و اسب و نگاه می کرد .

روز  سیزدهم بیرون نرفتیم و خونه بودیم و روز چهاردهم هم عزیزجون اومدن خونه ما برای نهار ولی سیلوانا اینقدر غریبی کرد و گریه کرد که مجبور شدن سوار کالسکش کنم و برم بیرون و دور بزنم تا آروم بشه ، حالا خدا رو شکر که هوا خوب بود . وقتی برگشتم خونه دیگه بدون هیچ گریه ای خوابش برد وقتی بیدار شد دیگه این حالت رو نداشت  و یواش یواش رفت بغل عزیزجون .

روز پنج شنبه هم صبح با عزیزجون رفتیم خونشون  تا روز جمعه صبح برگشتیم خونه و استراحت و تمیز کردن خونه و ... تا شب یه شام و لالا .

جمعاً سیلوانا جون قریب به 5،000،000 ریال عیدی گرفتن که موجود می باشد.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامی کوروش
18 فروردین 92 12:52
افرین به سلیقه پدرجون که کارت هدیه ملت را انتخاب کردند !!!چقدر خوب که فامیلهاتون دور و برتون هستند و میرید عید دیدنی . ما که خدا رو شکر از هفت فامیل ازادیم ! امان از این حسابرسی و مجمع دقیقا ااااا میفهمم چی می گی ! ما که عیدی رو ندیدیم چطور قبول کنیم که همه اش موجوده ؟! حساب باز نکردی براش ( شرمنده فضولدونی ام درد گرفته !)
فسقلی مامان وبابا
19 فروردین 92 0:58
سلام عزیزم سال نو مبارک صورت سیلوانا جون رو هم ببوس روزهای خوبی رو در کنارهم داشته باشین انشاالله مرسی از این که باز هم به یادمون هستید